یادداشتهای زندگی(10)
باز هم عصبانیت؛
تقریباً همگی از زبان افراد عصبانی شنیدهایم که در توضیح رفتار نامناسب خود میگویند:
"دست خودم نیست. من وقتی عصبانی میشوم نمیتوانم خودم را کنترل کنم".
کسانیکه از چنین عبارتی در "توجیه" (و نه در توضیح) عصبانیت خود استفاده میکنند، به یک پرسش در مورد رفتار خود پاسخ دهند:
اگر همان زمان که در اوج عصبانیت قرار دارید و احتمالاً در نهایت پرخاش و خرابکاری فریاد میزنید، شخصی به حضور شما وارد شود که برای او احترام بسیار قائلید، آیا همچنان بر همان منوال پرخاش و خرابکاری خود ادامه میدهید!؟
بیتردید پاسخ منفیست.
پس، "نمیتوانم خود را کنترل کنم" را، به "نمیخواهم ..." تغییر دهید، اما، ما چرا در هنگام عصبانیت "نمیخواهیم" که خود را کنترل کنیم؟
حقیقت آن است که "خودمرکزیِ" ما تمایل دارد که همواره در تمام مسائل، اوضاع بیرون را تغییر دهد، نه خود را. این خواستۀ خودمحورانه در عصبانیت نیز به این شکل بروز میکند؛ شخص عصبانی، کنترل خود را از دست میدهد تا بتواند کنترل دیگران را بهدست بگیرد و به این شکل، آنها را وادار به تمکین سازد. به همین سبب تمام انسانهای عصبانی، همیشه "طلبکارند"، هرچند ممکن است پس از فروکش کردن خشم، از موضع خود عقبنشینی کنند، که همین نیز، خود، نشانۀ خوبیست در آمادگیِ درمانیِ شخص.
- حمید ارسنجانی