یادداشتهای زندگی(15)
ازدواج و خوشبختی؛ بخش سوم و پایانی
"آنکه چراییِ زندگی را میداند، با هر چگونگی خواهد ساخت"(فردریش نیچه)
ازدواجهای امروزین عموماً با "انتخابی عاشقانه" آغاز میشوند. شش ماه که میگذرد، درمییابند "عشق" برای خوشبختیشان کفایت نمیکند. آنچه مدام و به تکرار در زندگیها دیده میشود ما را به این نتیجه میرساند:
نه ازدواجها با عشق ادامه مییابند،
نه عشق به خوشبختی میرسد،
نه ازدواجها برای خوشبختیست. در عین آنکه هم ازدواجها نیازمند عشقاند، هم عشقها پیوند عمیقی با خوشبختی دارند، و هم ازدواجها نسبتی ژرف با خوشبختی.
نرسیدن، البته نشان از راهِ اشتباه دارد، اما همیشه اینگونه نیست؛ گاه، مقصدی که تصویر کردهایم با سازوکار واقعیت نمیخوانَد. خوشبختی را یک "فرآورده"دیدن (بجای فرآیندشمردن)، از همین ناهمخوانیهاست. خوشبختی، یک فرآیند است نه یک فرآورده. خوشبختی، "محصول ازدواج" نیست، بلکه حاصلِ"فرآیند زندگی"ست. خوشبختی، راه است، نه مقصد. خوشبختی، حاصل یک نگرش خاص به تمام زندگیست، نه محصول بهدست آوردن یک چیز خاص در زندگی. از اینروی، هستند کسانیکه در اوج نارسایی و دشواری، حس خوشبختی را همراه خود دارند، و کم نیستند آنانی که در اوج دارایی و رفاه، در شوربختی زندگی میکنند. و همین است که خوشبختی، پیوستگی عمیق و مداومی با "معنای زندگی"ما، مییابد. ما خوشبختی را با ساختن بهشت در این دنیا اشتباه گرفتهایم. و این، همان هوس محالیست که همیشه و در همه حال، جهنم میسازد. ما خوشبختی را با پول و همسر و مسکن یکی انگاشتهایم. اینها و تمام داراییهای مشابه، شاید به خوشبختی ما خدمتی کنند اما برپاکنندۀ آن نیستند.
چشمها را باید شست، جور دیگر باید دید ..و اگر چنین نکنیم، نه از خود به رضایت میرسیم، و نه هیچ رابطهای را به رضایت میگذرانیم.
- حمید ارسنجانی