یادداشتهای زندگی(3)
یکی از مهمترین تمایزات انسان امروز و دیروز، یافتن نگاهی علمی به خود و زندگی خود است. در جوامع توسعهنیافتهای نظیر ایران، اما، سرگردانی بزرگی دیده میشود؛
زندگی مدرن، و افکار نامدرن! تحصیلکردگی، و بیرغبتی به کتاب! بدحالی، و بیتفاوتی به درمان، پیشرفتخواهی، و راحتطلبی! و ..
زندگی مشترک هم از همین مقولات و بلکه از مهمترین آنهاست، زیرا تنش در زندگی مشترک، از هر تنشی فرسایندهتر است. کم نیستند کسانی که تصور میکنند زندگی آنها تفاوتی با زندگی والدینشان ندارد. والدین نیز بر همین تصورند، اما چنین نیست.
شاید گذشتگان ما متناسب با فرهنگ خود، زندگی را بگونهای سامان میدادند اما آنچه بر آنها مقدور بود، هرگز برای امروزیان ممکن نیست؛ صرف نظر از اینکه "پایداری" زندگی زناشویی آنها، دلیلی بر کیفیت مطلوب و رضایتمند زندگیشان نبود و نیست، حداکثر چیزی که آن "پایداری" دلالت میکند این است که میزان "گذشت" آن نسلها بیشتر بود. اما آیا چنان "گذشتی" از امروزیان خواستنی است؟ گمان نمیکنم.
شاید زندگی مشترک پیشنیان میتوانست بر "گذشت" بنا شود، اما چنین کاری امروزه شدنی نیست. روابط ما ترازوی دوکفهایست که در یکطرف "دوستداشتنها"، و کفۀ دیگر "ناراحتیها و دلخوریها" قرار گرفتهاند. اگر آنچه از جنس دلخوریهاست برطرف نشود، روزی را خواهیم دید که کفۀ دوستداشتنها در مقابل دلخوریها بسیار سبک شده است. آن روز، به آرامی تمام از راه میرسد، اما بهسختی گریبان ما را خواهد گرفت. امروزه عامل اصلی فروپاشی زندگیها، ناتوانی افراد در حل اختلافات است. حل اختلافها راهکار کاهش دلخوریهاست، و هرچه کفۀ دلخوریها سبکتر شود، سهم ما از زندگی دلپذیر فزونتر خواهد شد.
فراموش نکنیم که زندگی یک علم است، نه یک گرایش و تمایل. و علم را میباید آموخت.
- حمید ارسنجانی