یادداشتهای زندگی(7)
درک عصبانیت یا کوتاه آمدن؟ تفاوت دو نگرش
درک یک وضعیت، مقدمۀ مهمی برای سازگاریست. این موضوع درخصوص مواجهه با عصبانیتِ شریک زندگی یا دوست خود، امر بسیار مهمیست، بهویژه که معمولاً خشم ما بر سر کسی آوار میشود که دخالت چندانی در عصبانیت ما نداشته است.
اکثریت افراد، تقریباً "سکوت" در برابر عصبانیت را "کوتاه آمدن" میدانند؛ کوتاهآمدن یعنی گذشتِ بیدلیل. بنابراین، چنین سکوتی، غرور ما را لکهدار میسازد. اما اگر کمی علمیتر نظر کنیم این نگرش، که با نگاهی حقبجانب نیز همراه است، درواقع بخش مهمی از حقیقت را نادیده میگیرد؛ رفتار ما در هنگام عصبانیت - صرفنظر از درستی و نادرستی آن – عموماً شبیه به همدیگر است.
توجه به اینکه عصبانیت، اقتضائاتی دارد که در مورد خود ما هم صادق است، میتواند سکوت ما را طعم دیگری ببخشد؛ گونهای مدیریت بحران. پذیرش همین نگرش، ما را به درک عصبانیت و شخص عصبانی، موفق میکند. بنابراین از فشار آوار آن بر ما، میکاهد، زیرا نگرش بهتری از "تحمل" را در ما ایجاد میکند. اینجا، تحمل به معنای مدیریتِ وضعیت است، که هم بهجای منفعلبودن، فعال است، و هم بهجای ضعف، قوّت.
نکته: کسانیکه بسیار دچار عصبانیت میشوند، انتظار درک مدام از دیگران را نباید داشته باشند؛ قرار نیست کسی عصبانیت ما را مدام درک کند. چنین عصبانیتهایی، بیتردید نیازمند درماناند.
اما تکنیکی ساده میتواند شخص عصبانی را تا اندازهای کنترل کند؛ پانزده ثانیه مکث، پیش از هر اقدام. شخص عصبانی اگر تمرین کند که پیش از گفتن هر سخنی، و یا انجام هر عملی، پانزده ثانیه مکث داشته باشد، دستکم از رفتارهای تخریبگر او کاسته میشود. مداومت بر آن، ثمرات خوبی خواهد داشت.
- حمید ارسنجانی